۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

گرگیعان اببیتکم

یادش بخیر، بچه که بودیم شب پونزده ماه رمضون می رفتیم در خونه ها و می گفتیم : "گرگیعان اببیتکم، الله ایخلی اولیدکم" (نور چشمی تو خانه تون، خدا بچه تونو نیگهداره). این رسم طبق سنتی دیرین به ما رسیده بود و ما بچه کوچیکا می رفتیم در می زدیم ، این عبارت رو تکرار می کردیم و اهل خونه هم به ما بادوم می دادن. یادم میاد روز چهارده ماه رمضون مادرم می رفت بازار و بادومی می خرید و همون شب افطارمون با بقیه شبا متفاوت بود. ما هم که می رفتیم در خونه ها، بعضی وقتا با تن و لباس خیس برمی گشتیم واسه اینکه بعضی خونواده ها که چیزی نداشتن به ما بدن ، می رفتن پشت بوم و آب رو سرمون خالی می کردن.شبای زمستون هم که جرئت نمی کردیم بریم بیرون. چون هم هوا سرد و سوزنده بود و هم خیابونا گلی و آسفالت نشده واسه همینم اگه می رفتیم بیرون بعدش یه کتک حسابی از مادر می خوردیم که رفتین خودتونو گلی و کثیف کردین و این حرفا.
الان اینا شده جزو گذشته، دلم واسه اون روزا و اون شبا تنگ شده. ظاهرا اون رسم و راه هم طرفای ما کم فروغ شده و بچه های ماشینی امروزی تحت تاثیر رسانه ملی!!! این بخش از هویتشون رو از دست دادن و کم به این رسم بها می دن. بماند اینکه الان دیگه خونواده ها قدرت جور کردن افطاری صاف و ساده ای رو ندارن چه برسه به جور کردن لوازم این رسم و راه.
بزرگ تر که شدیم و این ور و اون ور سرک کشیدیم، یه روز یکی از دوستا صحبت دوران بچگی و فیلمای اون زمان و مناسبتای دوران کودکی رو می کرد که برگشت گفت: می دونی گرگیعان یعنی چی؟ گفتم : نه نمی دونم. خودم خیلی دوست داشتم ریشه این کلمه رو متوجه شم. گفت : اصل این رسم و راه اصلا برمی گرده به زمان پیامبر و امام علی . زمانی که امام حسن علیه السلام به دنیا میاد، مردم برای تبریک گفتن میان خونه امام علی علیه السلام و می گن : "قره عین ، قره عین" (نور چشمی نورچشمی). از اون زمان هر ساله مردم برای یادکرد اون مناسبت این عبارت رو تکرار می کنن و همین جوری به ماها می رسه.
نکته جالب اینکه این رسم فقط بین مردم سرزمین خوزستان و کشورهای حوزه خلیج فارس مرسومه و بقیه کشورای عربی و اسلامی این مناسبت رو ندارن. حتی جنوب عراق هم فکر می کنم این مناسبت رو نداشته باشن.
نمی دونم تا الان سنت و رسمی داشتین که کم کم رو به زوال گذاشته یا نه. باور کنین وداع با اون رسم و راه و اون دوران خیلی سخته. شب پونزدهم ما بچه درس خونده ها که با همدیگه هم محله بودیم یا دوران ابتدایی هم کلاس بودیم این عبارت بالایی رو به همدیگه اس ام اس می کردیم شاید یه یادی از اون دوران باشه.اما چه فایده بیشتر ما الان پراکنده شدیم. چندتایی تو تهران که اصلا این جور حرفا رو برنمی تابه و واسه اش خنده دار. بعضیا هم می ذارن به حساب بزرگ شدن و شاید حتی به بچه هاشون نگن و بعضی دیگه.....
یکی دو هفته دیگه، می خام راجب عید فطر توی خوزستان واسه تون بنویسم. خاطرات اون دوران، کارایی که مردم انجام می دن و این جور مسائل. فکر می کنم براتون جالب باشه چون با تمام روایتای رسمی متفاوته.در پایان : گرگیعان اببیتکم، الله ایخلی اولیدکم.
به امید روزگاری خوش
09-09-05 یا همان 14-06-88

هیچ نظری موجود نیست: