۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

من خرم؛ شما چطور

برای خر بودن نیازی نیست دم داشته باشم یا عر عر کنم. نشانه های خریت فراوان اند اگر اهل خرد دریابند. برای نمونه برخی از نشانه های خریت اینها هستند:
1- برای اینکه وارد دانشگاه شوم، از آن رو که یک دخترم می باید از در دیگری وارد شوم. در آنجا یک "خانمی" شبیه خودم اما با شعورتر و فهمیده تر از من نشسته و به من می گوید که مثل خودش آرایش کنم، مقنعه ام را بکشم جلو، مانتو ام تنگ است، باسنم مشکل ساز است، سینه هایم برجسته است ، ابروانم فلان است و لب هایم بهمان. ایشان اصلا به من نمی گوید چرا اینها را به من می گوید یا بهتر بگویم گوشزد می کند اما حس ششم خریتم به من می گوید که برای آن است که من - که بیست و چند سالم است و نمی فهمم چی خوب هست و چی بد هست و پدر مادرم هم نمی فهمند و به من تا الان نگفته اند چی خوب هست و چی بد- مبادا از راه به در شوم و آینده مملکت را به خطر بیندازم.
ظاهرا یک دلیل دیگرش هم این است که پسرها می بینند و تحریک می شوند و هم دین آنها و هم دین من به خطر می افتد. اما این پرسشم هنوز بی جواب مانده که چرا درهای ورودی را جدا کرده اند. از در که وارد شوم پسرها را می بینم و پسرها مرا. البته این عبارت "ورودی خواهران" را بیرون دانشگاه زده اند که همه عوام و خواص از آن مطلع شوند و بدانند که من از یک فیلتر رد می شوم و این بمب ساعتی یعنی من پس از خنثی شدن وارد دانشکده می شود.
2- اما نشانه خریت دوم این است که پدر و مادر من بیشتر از آنکه به پسرها بها بدهند به دخترها بها می دهند. طبق تحقیقی که در همین ایران انجام شده و نتایجش دیروز منتشر شد، پسرها در خانه پنج برابر، در ترافیک چهار برابر و در ورزش سه برابر دخترها آسیب می بینند. به نظر شما چرا در خانه باید پسرها پنج برابر دخترها آَسیب (آسیب جسمی منظورم است) ببینند. درحالی که در ورزش که خودشان با هم هستند و نه مشکل ترافیک وجود دارد و نه پدر و مادر بالای سرشان هستند این میزان به سه برابر کاهش می یابد؟ آیا جز این نیست که ما خریم. خر از این لحاظ که در همه چیز افراط می کنیم. یک زمانی دخترها را سرکوب می کردیم حالا پسرها را. بقیه اش را شما کامل کنید.
3- اما سومین نشانه خریت را من در اتوبوس های خط واحد دیدم. در پارک وی . اتوبوس وقتی پشت چراغ قرمز می ایستد، خانم ها که جلو نشسته اند از در جلو پیاده می شوند - البته ایستگاهی وجود ندارد اما راننده در را بازمی کند - و مردها مثل "خر" سرشان را از زیر نرده حایل میان مردها و زنها می برند پایین و خم می شوند و از در جلو پیاده می شوند. ماها چه قدر به وقت اهمیت می دهیم؟ بمیرم.
4- نوع دیگری از خرها هم وجود دارد که به آنچه در ایران "..." نامیده می شود و به نظرم اسم دیگری باید برایش گذاشت، بی اعتنا هستند. این نوع خرها در عالم خریت شان فکر می کند اقتصاد و اجتماع و هنر و فرهنگ و ورزش و بالاخره "..." هر کدام جدای از هم هستند و هیچ پیوند و رابطه ای ندارند. برای اینکه این خرها را از خریت نجات دهی می توانی برایشان مثال یارانه ها را بیاوری.
دیدید که. این هایی که ازشان صحبت کردم نه دم دارند، نه علف می خورند نه عرعر می کنند اما خرند.

هیچ نظری موجود نیست: