۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

هان ای دل عبرت بین!

این دیگر یک رویداد واقعا تاریخی است. این بار هم سیاست ناگزیرمان می کند که دوباره دست به آن بیالاییم و گریزی بدان بزنیم.
خبرنگاری با دو کفش خود به جورج دبلیو بوش رئیس جمهور قدرتمند ترین کشور دنیا حمله ور می شود و زبان حال مردم عراق در شرایط کنونی را به جهانیان ارسال می کند. شاید هیچ رویدادی از زمان اشغال عراق در 2003 تاکنون این قدر تاثیر گذار نبوده باشد. نمی دانم چه قدر تصاویر کشته شدن کودکان عراقی و به عزا نشستن مادرانشان را دیده اید و چه قدر علاقه مندید که چنین ماجراهایی را دنبال کنید. اما واقعا که انسان نمی تواند نسبت به رویدادهای و تحولات پیرامون خود بی طرف ماند چرا که روزی چنین رویدادهایی در تاریخ ملت ها و کشورها تکرار خواهند شد چه بسا به شیوه ها و اشکال گوناگون اما به هر حال اتفاق خواهند افتاد. از این رو، حداقل برای اندکی عبرت گرفتن و تجربه اندوختن باید این رخدادها را پی گرفت.
برخی این اتفاق را برنامه ریزی شده و برای توجیه حضور آمریکا در عراق تفسیر و تحلیل کردند و برخی دیگر نیز آن را از روی بی فرهنگی فرد دانستند و شان آن را به "بی کلاسی" منتظر الزیدی همان خبرنگار عراقی تقلیل دادند.
اما به نظر من مسئله فراتر از اینهاست. عراق از زمان سال 2003 تاکنون فجیع ترین رویدادها را شاهد بوده است و چه بسا که این رویدادها و تحولات و رخدادها و اتفاقات و .... همچنان ادامه یابد.
اما چرا؟ زیرا که عراق یکی از استراتژیکی ترین کشورهای منطقه خاورمیانه است و از دیرباز این کشور اینگونه شاهد دگرگونی ها و نابسامانی های فراوانی است و در استراتژی آمریکا، این کشور می باید اینگونه باشد. چه بخواهد و چه نخواهد.
آمریکا اگر واقعا دلسوخته عراقی ها بود، می بایست نظام صدام را در دهه نود و زمانی که به کویت حمله ور شد، درهم می شکست اما سیاست های خارجی آن زمان آمریکا اقتضا می کرد که دیکتاتوری نظیر صدام بر سر قدرت بماند تا شرایط در 2003 فراهم شود و مزدورانی نظیر المالکی، الربیعی، جلال طالبانی وبسیاری افراد دیگر با امضای سفید، چک عراق را تحویل آمریکا و انگلستان دهند.
بیشتر از اینها نمی نویسم. سعی می کنم ماجرا را بعدا به تفصیل برایتان بیان نمایم.

به امید روزگاری خوش
08-12-15 یا همان 25- 09-87

هیچ نظری موجود نیست: