خنده دار است. به نظرم اگر سیاست خوان یا سیاسی کار نیستی، همان بهتر که دامن پاک خود را به سیاست نیالایی و سازی سوای سیاست بنوازی.
در گلستان سعدی پس از روایت کردن ماجرای فردی که قرآن را بد تلاوت می کرد، سعدی این بیت را می آورد:
گر تو قرآن بدین نمط خوانی / ببری آبروی مسلمانی.
حال این دوست عزیز ما هم همین طور. به نظرم چون سیاست نمی داند، همان بهتر که در میدان سیاست جولان ندهد.
اما ماجرا چیست؟ پس از آنکه رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در اجلاس داووس به اسراییل اعتراض کرد و به نشانه اعتراض جلسه را ترک گفت، بلندگوهای اسراییل ستیز شروع کردند به تعریف و تمجید از این قهرمان غیر عرب مسلمان. ( البته باید بگویم من اسراییل ستیز سرسختی هستم اما برای این دشمنی خودم دلیل دارم و هوچی گری نمی کنم). همین دوست ما پس از آن ماجرا، خطاب به من گفت: به نظر عرب ها باید بروند بمیرند.
من خنده ای البته تلخ زدم و چیزی نگفتم. این دوست عزیز نمی دانست چرا اردوغان اعتراض کرد، چرا جلسه را ترک گفت و حتی به من نگفت چرا عرب ها باید بروند بمیرند.
این دوست عزیز نمی دانست که آقای اردوغان در اعتراض به حرف ناشنوی آقای اولمرت از او و نادیده گرفتن ترکیه در تصمیمات خود ( منظورم همین تصمیم حمله به اسراییل است) و کارشکنی در روند میانجی گری میان سوریه و اسراییل، به شمعون پرز اعتراض کرد و البته نیم نگاهی هم به انتخابات آتی ترکیه داشت.
ترکیه طی سال های اخیر تلاش های زیادی را به کار بسته تا به یکی از بازیگران اساسی و محوری در خاورمیانه بدل شود و در این میان، بهره گیری از رابطه با اسراییل به بهترین نحو یکی از پارامترهای اساسی در تحقق این هدف ترسیم شده است. وساطت میان سوریه و اسراییل طی ماه های گذشته نیز در این راستا قرار می گیرد و بنا به اظهارات خود آقای اردوغان در همان نشست داووس، اولمرت سه روز پیش از حمله اسراییل به نوار غزه، به آنکارا رفته و با اردوغان دیدار کرده و حتی با بشار اسد نیز تماس برقرار شده و او نیز اظهارات مثبتی را بیان کرده و به هر حال اسراییل و سوریه به یک جمع بندی برای برگزاری مذاکرات مستقیم رسیده اند.
اما سه روز بعد حمله اسراییل به نوار غزه آغاز شده و اولمرت به تمامی گفته های خود در آن نشست پشت پا زده است.
دلیل اولمرت هم بهره برداری انتخاباتی برای حزب خود (کادیما) است که رهبری آن را تزیپی لیونی به دست دارد و به هر حال برای کسب آرا این حمله البته با چراغ سبز آمریکا آغاز شده است.
اردوغان هم از این پشت پا زدن و نادیده گرفتن نقش میانجی گرانه ترکیه از سوی اسراییل خشمگین شده و در اجلاس داووس فرصتی یافت تا پیکان تیز انتقادات خود را به سوی اسراییلی ها روانه سازد.
جالب اینجاست که اردوغان بعد از این اعتراض در تماسی تلفنی با رئیس اسراییل، تاکید کرده که هیچ خدشه ای در روابط دو طرف ایجاد نخواهد شد.
حال اینکه این دوست ما می گوید عرب ها باید بمیرند و اینکه یکی از رجال دین ما هم خواستار دادن جایزه نوبل صلح به اردوغان شود و اردوغان را شهروند افتخاری تهران اعلام کنند و از او برای سخنرانی در دانشگاه تهران دعوت شود و قهرمان غیر عربی مسئله فلسطین توصیف شود، به نظر من اظهارات و توصیفات چندان به جایی نیست و باید در میدان سیاست خیلی زمین خورد تا ترفندهای یکه تازان این میدان را به خوبی شناخت و با آنان به تعامل برخاست.
در گلستان سعدی پس از روایت کردن ماجرای فردی که قرآن را بد تلاوت می کرد، سعدی این بیت را می آورد:
گر تو قرآن بدین نمط خوانی / ببری آبروی مسلمانی.
حال این دوست عزیز ما هم همین طور. به نظرم چون سیاست نمی داند، همان بهتر که در میدان سیاست جولان ندهد.
اما ماجرا چیست؟ پس از آنکه رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در اجلاس داووس به اسراییل اعتراض کرد و به نشانه اعتراض جلسه را ترک گفت، بلندگوهای اسراییل ستیز شروع کردند به تعریف و تمجید از این قهرمان غیر عرب مسلمان. ( البته باید بگویم من اسراییل ستیز سرسختی هستم اما برای این دشمنی خودم دلیل دارم و هوچی گری نمی کنم). همین دوست ما پس از آن ماجرا، خطاب به من گفت: به نظر عرب ها باید بروند بمیرند.
من خنده ای البته تلخ زدم و چیزی نگفتم. این دوست عزیز نمی دانست چرا اردوغان اعتراض کرد، چرا جلسه را ترک گفت و حتی به من نگفت چرا عرب ها باید بروند بمیرند.
این دوست عزیز نمی دانست که آقای اردوغان در اعتراض به حرف ناشنوی آقای اولمرت از او و نادیده گرفتن ترکیه در تصمیمات خود ( منظورم همین تصمیم حمله به اسراییل است) و کارشکنی در روند میانجی گری میان سوریه و اسراییل، به شمعون پرز اعتراض کرد و البته نیم نگاهی هم به انتخابات آتی ترکیه داشت.
ترکیه طی سال های اخیر تلاش های زیادی را به کار بسته تا به یکی از بازیگران اساسی و محوری در خاورمیانه بدل شود و در این میان، بهره گیری از رابطه با اسراییل به بهترین نحو یکی از پارامترهای اساسی در تحقق این هدف ترسیم شده است. وساطت میان سوریه و اسراییل طی ماه های گذشته نیز در این راستا قرار می گیرد و بنا به اظهارات خود آقای اردوغان در همان نشست داووس، اولمرت سه روز پیش از حمله اسراییل به نوار غزه، به آنکارا رفته و با اردوغان دیدار کرده و حتی با بشار اسد نیز تماس برقرار شده و او نیز اظهارات مثبتی را بیان کرده و به هر حال اسراییل و سوریه به یک جمع بندی برای برگزاری مذاکرات مستقیم رسیده اند.
اما سه روز بعد حمله اسراییل به نوار غزه آغاز شده و اولمرت به تمامی گفته های خود در آن نشست پشت پا زده است.
دلیل اولمرت هم بهره برداری انتخاباتی برای حزب خود (کادیما) است که رهبری آن را تزیپی لیونی به دست دارد و به هر حال برای کسب آرا این حمله البته با چراغ سبز آمریکا آغاز شده است.
اردوغان هم از این پشت پا زدن و نادیده گرفتن نقش میانجی گرانه ترکیه از سوی اسراییل خشمگین شده و در اجلاس داووس فرصتی یافت تا پیکان تیز انتقادات خود را به سوی اسراییلی ها روانه سازد.
جالب اینجاست که اردوغان بعد از این اعتراض در تماسی تلفنی با رئیس اسراییل، تاکید کرده که هیچ خدشه ای در روابط دو طرف ایجاد نخواهد شد.
حال اینکه این دوست ما می گوید عرب ها باید بمیرند و اینکه یکی از رجال دین ما هم خواستار دادن جایزه نوبل صلح به اردوغان شود و اردوغان را شهروند افتخاری تهران اعلام کنند و از او برای سخنرانی در دانشگاه تهران دعوت شود و قهرمان غیر عربی مسئله فلسطین توصیف شود، به نظر من اظهارات و توصیفات چندان به جایی نیست و باید در میدان سیاست خیلی زمین خورد تا ترفندهای یکه تازان این میدان را به خوبی شناخت و با آنان به تعامل برخاست.
به امید روزگاری خوش
09-02-04 یا همان 16-11-87
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر