۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

حیاتی دیگر به نام حج


پیش از اینکه دست به قلم ببرم و این جستار را بنگارم، این گونه تصور می کردم که بسیاری از دوستان و حداقل تحصیل کردگان از این نکته آگاهی دارند که قربانی کردن در عید قربان و کلا مناسک حج در دین اسلام همگی جنبه ای نمادین و سمبلیک دارند و این اعمال و مناسکی که در این مناسبت انجام می دهیم همگی معانی و مفاهیم فراتر از معانی ظاهری خود دارند. اما متاسفانه مطالعه ی نوشتارهای یکی از همین تحصیلکردگان در اینترنت گویای آن بود که پندارم چندان صحت ندارد.
حج به مانند دیگر عبادات در دین اسلام، بیش از آنکه جنبه ای ظاهری داشته باشد، جنبه ای نمادین دارد. به عبارتی، ما برای پی بردن به هدف از انجام این عبادت اندکی باید به مغز این موضوع و نه به پوسته آن بیندیشیم . مثلا انجام حرکاتی که منجر به انجام نماز می شود هرکدام معانی خاصی دارد. مثلا گفتن تکبیره الاحرام برای آن است که بگوییم ما همه چیز را سوای خدا بر خود حرام کرده ایم. یا مثلا رکوع یا سجود ما گویای آن است که ما در برابر خداوند چیزی نیستیم و ما باید در برابر او خضوع و خشوع کنیم. همین طور در حج هر کدام از این مناسک معنی خاصی دارد. مثلا همین قربانی کردن، به معنای قربانی کردن نفس و از بین بردن نفس گنهکارمان است. یا سر تراشیدن برای آن است که بگوییم ما تکبر را از سر خود وانهاده ایم. یا رمی جمرات به معنای مبارزه با شیطان است یا هروله یا همان سعی (دویدن) بین صفا و مروه یعنی گریختن از شیطان و پناه بردن به بلندی (خداوند والامرتبه) است؛ همان چیزی که ما همواره تکرار می کنیم : اعوذ بالله من الشیطان الرجیم (پناه می برم به خداوند از شیطان رانده شده). طواف هم یعنی گردیدن به دور ذات الهی و اینکه دور هیچ چیز جز خدا نباید گشت. یا لباس سفید نماد پاکی از هرگونه گناه است و ....
دوستی مسخره کنان می گفت: می خواستم مانند حضرت ابراهیم فرزندم را سر ببرم اما ترسیدم به پلیس و خانواده چه بگویم و از کجا معلوم که به هنگام کشیدن چاقو، خدا به من وحی کند که فرزندت را نکش.
طبعا شما هم به گفته این دوست خواهید خندید. تمام کارهایی که حضرت ابراهیم در آن زمان کرد، همگی نمادین و سمبلیک بود. حضرت ابراهیم حاضر بود برای خداوند همه چیز را فدا (قربانی) کند حتی عزیزترین اشخاص خود یعنی فرزندش. عمقی تر بگوییم: انسان برای خداوند باید همه چیز را واگذارد و تنها به او بپردازد. حال، حضرت ابراهیم آن قدر غرق در عشق الهی بود که عملا این قدرت را داشت که این کار را بکند اما ما که به این مقام و مرتبه نرسیده ایم، خداوند از ما خواسته که این کار را به صورت سمبلیک انجام دهیم و این را ثابت کنیم که حاضریم همه چیز خود را در راه او فدا و قربانی کنیم.همان طور که می بینید همه این کارها نمادین است. یعنی کاری را انجام می دهیم اما از آن اراده کاری دیگر می کنیم. وقتی اینگونه به این مسئله می نگریم می بینیم که خداوند از ما نه چیز زیادی خواسته است و نه کاری بیهوده و بی اساس از ما انتظار دارد.
حال بعضی از دوستداران حیوان برمی آشوبند ومی گویند این چه کاری است که حیوان را برای این کار می کشید. راستش را بخواهید این دوستان گویا فراموش کرده اند که سر سفره با چه ولعی گوشت این حیوانات را می خورند و انگار نه انگار که حیوانی را کشته اند. مگر باید خودشان حیوان را بکشند که خاطی به شمار روند؟ در هر صورت آنها گوشت یک حیوان کشته شده را می خورند. نکته دیگر اینکه این دوستان ظاهرا یادشان رفته است که در گوشه و کنار این کره خاکی روزانه دهها بلکه صدها انسان از رهگذر جنگ و کشتار و فقر و شکنجه و موارد دیگر کشته می شوند بی آنکه این دوستان خم به ابرو آورند. نه کاری سمبلیک و عمقی هم در میان است و نه هدفی والا. هر چه هست اسراف هست که باعث فقر و در نتیجه مردن این افراد شده یا جنگی که نتیجه عدم تفاهم ما انسانهاست و علل و عوامل دیگر سوای علل الهی .
در پایان: خوشا به حال آنان که به درگاه الهی می روند، تهی می روند و پر بازمی گردند. آلوده می روند و پاک می آیند. در یک کلمه حج: شستشوی روح است؛ حیاتی دیگر است. خوشا به حال آنان که دریابند.

به امید روزگاری خوش
29-11-09 یا همان 08-09-88


هیچ نظری موجود نیست: