من نمی دانم از دامن زدن به فتنه و جستجو به دنبال دشمنی های دیرین و فروخفته چه بهره ای می بریم؟ اگر فرض کنیم که عرب کتاب سوزاند که اینگونه نیست، آیا این کتابسوزی با کتابسوزی مغول و از بین بردن صدها بلکه هزاران نسخه خطی دانشمندان و فرهیختگان ایرانی قرن ششم و هفتم قابل قیاس است؟ تصور کنید روند رو به رشد فرهنگ و تمدن ایرانی که از پیوند دو ملت عرب و ایران آغاز شده بود، چگونه با حمله وحشیانه جماعت مغول متوقف و نابود شد؟ آیا قبل از ورود مسلمانان به ایران، ابوریحان ها، ابوعلی سیناها، خوارزمی ها، فردوسی ها، رودکی ها، رازی ها، سنایی ها، سعدی ها، مولوی ها و دهها بلکه صدها شخصیت ارجمند و فرهیخته ایرانی، وجود داشتند؟ بی تردید ظهور چنین شخصیت هایی صرفا مدیون اسلام ومسلمانان نیست بلکه نتیجه ورود مسلمانان و در پی آن رهایی ملت فرهیخته ایران از یوغ روحانیان حاکم در روزگار ساسانی بوده است.
خودتان قضاوت کنید پس از ورود مغول به ایران، دیگر چنین شخصیت هایی ظهور کردند؟ اگر بگویید حافظ در قرن هشتم و بعد از حمله مغول ظهور کرد باید بگویم که ایشان در شیراز برکنار مانده از حمله وحشیانه مغول ظهور کرد و پس از این قرن، دیگر چه کسی ظهور کرد؟ آیا جامی در قرن نهم و یا صایب تبریزی در قرن دهم یا یازدهم هم طراز رودکی و خیام و سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی و ابن سینا و خوارزمی و ابو ریحان و زکریای رازی است؟ طبعا نیست. چرا به جای اینکه دیوار بلند جدایی اسلام و ایران و عرب و ایران را از بین ببریم و مانند گذشته این دو ملت را به هم پیوند زنیم، همچنان آب در آسیاب دشمنی و عداوت این دو ملت می ریزیم غافل از اینکه همراهی این دو ملت چه انرژی و قدرت عظیمی برای تغییر دنیا ایجاد خواهد کرد.
فرض بر اینکه شمار اندکی از عرب این کار را کرد، آیا باید گناه این عده را به تمام مسلمانانی که برای پیوند این دو ملت خدمت ها کردند، تعمیم داد و همگی را با یک چوب برانیم. یادمان نرود سعدی در مرگ یکی از همین خلفای عباسی چه مویه ها و مرثیه ها سر می دهد و حافظ شیرازی در مطلع یکی از غزلهای خویش چنین می فرماید: اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبیست-- زبان خموش ولیک دهان پر از عربیست. دکتر حمیدیان یکی از استادان برجسته زبان و ادب فارسی در پاسخ به آنان که می کوشند تا زبان فارسی را از واژگان عربی تخلیه کنند می گوید: این افراد می کوشند تا از زبان فارسی شیری بی یال و دم و اشکم بسازند. بیایید پیوند دیرین این دو ملت بزرگ و متمدن را بار دیگر گره بزنیم و به تعبیر خود حافظ : درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد -- نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد.
به امید روزگاری خوش
19-08-2010 یا همان 28-05-1389
خودتان قضاوت کنید پس از ورود مغول به ایران، دیگر چنین شخصیت هایی ظهور کردند؟ اگر بگویید حافظ در قرن هشتم و بعد از حمله مغول ظهور کرد باید بگویم که ایشان در شیراز برکنار مانده از حمله وحشیانه مغول ظهور کرد و پس از این قرن، دیگر چه کسی ظهور کرد؟ آیا جامی در قرن نهم و یا صایب تبریزی در قرن دهم یا یازدهم هم طراز رودکی و خیام و سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی و ابن سینا و خوارزمی و ابو ریحان و زکریای رازی است؟ طبعا نیست. چرا به جای اینکه دیوار بلند جدایی اسلام و ایران و عرب و ایران را از بین ببریم و مانند گذشته این دو ملت را به هم پیوند زنیم، همچنان آب در آسیاب دشمنی و عداوت این دو ملت می ریزیم غافل از اینکه همراهی این دو ملت چه انرژی و قدرت عظیمی برای تغییر دنیا ایجاد خواهد کرد.
فرض بر اینکه شمار اندکی از عرب این کار را کرد، آیا باید گناه این عده را به تمام مسلمانانی که برای پیوند این دو ملت خدمت ها کردند، تعمیم داد و همگی را با یک چوب برانیم. یادمان نرود سعدی در مرگ یکی از همین خلفای عباسی چه مویه ها و مرثیه ها سر می دهد و حافظ شیرازی در مطلع یکی از غزلهای خویش چنین می فرماید: اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبیست-- زبان خموش ولیک دهان پر از عربیست. دکتر حمیدیان یکی از استادان برجسته زبان و ادب فارسی در پاسخ به آنان که می کوشند تا زبان فارسی را از واژگان عربی تخلیه کنند می گوید: این افراد می کوشند تا از زبان فارسی شیری بی یال و دم و اشکم بسازند. بیایید پیوند دیرین این دو ملت بزرگ و متمدن را بار دیگر گره بزنیم و به تعبیر خود حافظ : درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد -- نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد.
به امید روزگاری خوش
19-08-2010 یا همان 28-05-1389
۱ نظر:
ey dastet dard nakone
ارسال یک نظر