۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

چرا حسنی مبارک نمی رود؟

اکنون که این مطلب را می نویسم، هزاران نفر از جوانان و نیز پیرمردان مصری در میدان التحریر، ریاض عبدالمنعم، القائد ابراهیم و سیدی جابر علیه محمد حسنی مبارک رییس جمهور این کشور تجمع کرده اند و همگی ساقط کردن او را می خواهند.
حسنی مبارک اما بنا به همان روحیه و اخلاق نظامی خود، حاضر به کنار رفتن از قدرت با این شرایط نیست. او حتی زمانی که تلفنی با اوباما صحبت کرده، گفته است که شما با فرهنگ ما آشنایی ندارید.
در کنار مبارک، افراد دیگری هستند که به این راحتی حاضر به کناره گیری از قدرت نیستند. همسایه جنوبی مبارک یعنی البشیر سودان نیز چنین است. او حاضر نیست از قدرت کنار برود. کمی آنسوتر در همان قاره سیاه، روبرت موگابه رییس جمهور زیمبابوه نیز چنین است. او در دو سال گذشته با تمام فشارهای غربی و آفریقایی تنها حاضر شد مقام نخست وزیری را به چانگرای فرد حمایت شده از غرب بسپارد و اکنون نیز بر سر تقسیم قدرت مجددا، دچار اختلاف شده اند. قطعا همتایان این افراد در گوشه و کنار دنیا کم نیستند. دم دست ترین آنها شاید همین فیدل کاسترویی باشد که بعد از دهها سال، قدرت را به برادر خود رائول فرستاد و هنوز هم از دور دستی بر آتش دارد.
اما واقعا علت چیست؟ آیا واقعا عشق به جاه و مقام و این کرسی ریاست اینهمه اینان را فریفته است که حاضرند برای حفظ آن دست به همه کاری بزنند؟ یا علت دیگری در ورای آن است.
هر چند هر کدام از ما از دیدگاه و نظرگاه خود به موضوع می نگریم، اما بگذارید موضوع را این بار از زوایه این افراد ببینیم. برای همین هم باید خودمان را جای آنان بگذاریم تا مانند آنان قضاوت کنیم. و جای آنان نشستن یعنی آگاه از تاریخ و گذشته آنان تا بدین ترتیب بتوانیم مثل آنان باشیم. در اینجا نیازی نیست که بیوگرافی آنان را کامل بخوانیم. اما نگاهی گذرا به گذشته این افراد نشان می دهد آنها هم در روزگار خویش خدماتی به کشور خویش کرده اند.
مبارک 30 سال است که قدرت را به دست دارد و 30 سال پیش تر از آن، در رده های مختلف نظامی در ارتش این کشور، خدمت کرده است. (این عبارت خدمت کرده را با تاکید بخوانید) او در جنگ اکتبر 1973 معروف به جنگ العبور مصر علیه اسراییل شرکت کرده و در آنجا در رده فرماندهی بخشی از ارتش مصر فعالیت می کرده. پس از آن و درکنار انور سادات فعالیت کرد. او رهبری کشوری را اکنون به دست دارد که آخرین دیوار شرق در برابر غرب به شمار می رود. استراتژیک ترین جایگاه منطقه شمال آفریقا را در دست دارد. کانال سوئز را در اختیار دارد و کشورش با اسراییل معاهده صلح امضا کرده است. یادمان نرود حسنی مبارک از بیش از 30 کشور دنیا مدال لیاقت دریافت کرده . همان کشورهایی که اکنون فریاد بر سرش می کشند.
اما البشیر: او هم مانند مبارک در مقام خلبان در جنگ علیه اسراییل جنگیده است. درروزگار استقلال این کشور حضور داشته و دهها خدمت برای کشورش کرده است.
موگابه هم چنین است: در جنگ علیه استعمار سهیم بوده و پدر استقلال زیمبابوه به شمار می رود و حاضر نیست به این آسانی کشور را از دست دهد.
زمانی که از منظر این رهبران به مسائل می نگریم ، مجبوریم تا حدودی حق را به آنها بدهیم چرا که این افراد احساس می کنند دوست ندارند با آنهمه خدمتی که برای کشور خویش کرده اند، افرادی نوکیسه و بی نام و نشان که رسانه ها آنان را علم کرده اند، یا جوانانی که تاریخ را نخوانده اند و از گذشته ها و خدمات آنان اطلاعی ندارند، کشور را و نه قدرت را از آنها بگیرند و دو دستی تقدیم این و آن کنند.
مبارک از این بیم دارد که مبادا کشور به دست اخوان المسلمین با آن نگاه سنتی اش بیفتند و کشورش را به قهقهرا بکشاند. موگابه از این نگران است که مبادا کشورش دوباره به دست فرانسوی ها بیفتند و چانگرای آن را در طبق اخلاص تقدیم فرانسه کند و البشیر هم حاضر نیست کشور را به افرادی بسپارد که تحت عناوین مختلف کشور را به دست گیرند.
تا اینجای موضوع دیدید که اینان چندان هم بیراه نمی گویند و از این روست که مبارک علنا در گفت و گو با ای بی سی آمریکا از این نگران است که کشورش به صحرای آشوب کشانده شود.
اما این سه شخصیت که در اینجا به عنوان الگو آنها را معرفی کرده ایم، دچار خطایی شده اند و آن اینکه اینان می بایست حداقل طی 5 سال گذشته جانشین شایسته ای برای خود انتخاب می کردند و آنچنان او را در رسانه های تحت اختیار خود علم می کردند که پیش از فرارسیدن موعد، خود بازنشسته شده و این شخصیت را راهی دالان های سیاست بکنند، دالان هایی که خود از پشت پرده آنها را اداره می کنند. دقیقا همان رویکردی که ولادیمیر پوتین رییس جمهور در سایه روسیه آن را انجام داده و می دهد. و این خطای استراتژیک این افراد است.

هیچ نظری موجود نیست: