شاید عنوان مطلب اندکی مبهم یا نامربوط جلوه کند اما با اندکی تأمل متوجه خواهید شد که ساختمان بخشی از عناصر تکوین دهنده جامعه است و جامعه در زیر تیرآهن ها و آجرهای ساختمان هاست که به خود هویت شهری یا حتی روستایی می دهد و اصولا اگر ساختمان ها نبود، شاید شهرها یکی از مهم ترین مؤلفه های خود را از دست می دادند، خاصه اینکه مبحث شهرسازی اصولا مربوط به خیابان و بزرگراه و فراتر از تمام اینها، مربوط به ساختمان می شود، بنابراین عنوان چندان نامربوط نیست.
اما آیا می توان از طریق ساختمان مردم را شناخت و درباره آنها نظر داد؟ به نظر من بله. هر ملت و قوم و کشوری متناسب با شرایط طبیعی و جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی، دست به ساختمان سازی می کند و از این رو می توان از طریق ساختمان ها، به شناختی درباره مردمان ساکن در ساختمان ها رسید. مثلا ساختمان های غرب در قدیم بیشتر شبیه به کلیسا بوده و اکنون به صورت آسمانخراش و ساختمان های مرتفع دیده می شود. در ایران هم پیش از این، ساختمان ها با توجه به شرایط فوق الذکر متفاوت بوده است. یعنی مثلا در تهران به یک صورت خانه می ساخته اند و در یزد و کرمان به گونه ای دیگر و در خوزستان و آذربایجان به صورت های دیگر و این برآمده از همان ویژگی های متنوع جامعه گذشته و امروز ایران است.
اما امروز، در تهران به عنوان نماینده و معرف کل کشور، این یکدستی دیده نمی شود و در گوشه و کنار شهر، ساختمان های متنوعی دیده می شود. گاه به صورت بنای قدیمی دوران هخامنشی و گاه به صورت بناهای اسلامی روزگاران پیش و گاه به صورت ساختمان های مدرن و اخیرا مشابه با ساختمان های قدیمی اروپایی.
آنچه درباره این نابهنجاری ساختمانی می توان گفت آن است که ناهمگونی ساختمان سازی ها در ایران گویای آشفتگی و نابسامانی و بی نظمی اندیشه و تفکراتی است که جامعه را شکل می دهد. تهران پذیرای صدها هزار نفر از شهرهای مختلف و صد البته با فرهنگ های مختلف است و هر کس می کوشد متناسب با اندیشه ها و افکار خویش دست به ساختمان سازی بزند و در این بین، تنها چیزی که دیده نمی شود، همگونی و یکدستی اندیشه ها و در نتیجه ساختمان هاست. (در غرب بافت سنتی جدای از بافت مدرن است و هر کدام به صورت جداگانه یکدست اند؛ در غرب دمکراسی هست و هر کدام از این دو بافت ساختمانی به هویت همدیگر احترام می گذارند) ساختمان ها اما در این سرزمین همچون مردم آشفته اند، برج و بارو در کنار ساختمان مدرن و اسلیمی قرار گرفته اند و شاید هر کدام می کوشند تا هویت خود را بر دیگری تحمیل کنند. در اینجا همگونی به معنای تحمیل یک ایده و اندیشه و تصور ساختمانی نیست، بلکه در معنای وحدت فکری جامعه در شهرسازی هاست. در واقع گویای آن است که شهر هیچ نظمی ندارد و ساختمان ها بی هیچ قید و بندی و بی هیچ نظارتی سر به فلک می کشند و تنها چیزی که در این بین نشان نمی دهند، هویت مردم شهر است. گوییا که مردم بی هویت و بی نظم اند و ساختمان ها افشاگر این بی هویتی و بی نظمی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر