۱۳۸۷ آبان ۲۸, سه‌شنبه

كاش مي شد اما...


قصه من و غم تو قصه گل و تگرگه /
ترس بی تو زنده بودن ترس لحظه های مرگه /
ای برای با تو بودن باید از بودن گذشتن /
سر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده من/
همیشه میون قاب خالی درهای بسته /
طرح اندام قشنگت پاک و رویایی نشسته /
کاش می شد چشام ببینن طرح اندام تو داره /
زنده می شه جون می گیره پا توی اتاق می ذاره/

کاش می شد صدای پاهات بپیچه تو گوش دالون /
طرف دالون بگرده سر آفتابگردونامون/
کاش می شد دوباره باغچه پر گلهای تو باشه /
غنچه سفید مریم با نوازش تو واشه/
کاش می شد اما نمی شه، نمی شه بیای دوباره /
نمی شه دستات تو گلدون گلای مریم بذاره
کاش می شد اما نمی شه این مرام روزگاره/
رفتنت همیشگی بود دیگه برگشتن نداره

۱ نظر:

ناشناس گفت...

چخ جالب ده