۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه

درباره افزایش میانگین ترجمه در ایران1


شاید پس از خواندن عنوان مطلب این سئوال برایتان مطرح شود که براساس چه آمار و ارقامی به بالا رفتن میانگین ترجمه پی برده ام. در پاسخ باید بگویم که آمار به معنای عدد و رقم در اختیار ندارم و این برداشت من از سر زدن مکرر به کتابفروشی های شهر است. اگر سری به بازارچه کتاب در انقلاب یا کتابفروشی های کریمخان یا کتابفروشی باغ در باغ فردوس یا کتابفروشی فردوسی در میدان تجریش و بقیه جاها سر بزنید، این مسئله را لمس خواهید کرد.
البته چه بسا که شما نظر دیگری دارید. اما بنده این گونه برداشت کرده ام. به هر حال، افزایش میزان ترجمه منابع و کتب و تألیفات خارجی – از هر زبانی – به زبان فارسی، این سئوال را مطرح می سازد که آیا می توان آن را به فال نیک گرفت یا اینکه باید آن را نگران کننده برشمرد و برای کند کردن روند آن تدبیری اندیشید؟ نوشتم کند کردن و نه متوقف ساختن، زیرا متوقف ساختن این روند بی معنی و توجیه ناپذیر است.
حقیقت این است که روی آوری به ترجمه منابع مختلف به زبان فارسی از چند زاویه قابل واکاوی است.
نخستین زوایه و روزنه این است که می توان روند یاد شده را نتیجه متوقف شدن روند تولید فکر و اندیشه در ایران دانست. براساس این دیدگاه می توان گفت: هر چه روند تولید اندیشه و فکر در یک کشور کاهش یابد و متوقف شود، به همان میزان، روند ترجمه و برگردان متون در حوزه های مختلف شتاب می گیرد. چه بسا این مسئله شما را به رابطه معکوس میان این دو رهنمون سازد. اما فکر می کنم این گونه نیست. زیرا یک ملت می تواند اندیشه تولید کند و آن را صادر نماید و در عین حال، اندیشه و فکر و به طور کلی، تولیدات فکری فرهنگی یک کشور و یک فرهنگ دیگر را ترجمه کند.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: