از همین عبارت آخر به دومین زاویه وارد می شوم. بر این اساس می توان گفت: تبادلات فکری و فرهنگی و اندیشگی با کشورها و فرهنگ و تمدن های مختلف باعث پربار شدن فکر و اندیشه می شود و یکی از رهگذرهای تعاطی فکری – فرهنگی میان کشورها همین ترجمه و برگردان متن هاست.
کافی است به گذشته اروپا عقب گرد بزنیم تا این نکته را به یاد آوریم که اروپاییان از خلال ترجمه تألیفات ابن سینا، زکریای رازی، ابن حیان، ابن خلدون و دهها اندیشمند و اندیشه ورز قرون اولیه اسلامی، به دستاوردهای علمی طی چند سده گذشته دست یافتند.
بر این اساس، ترجمه و برگردان متون اهمیتی دو چندان می یابد و تجربه تاریخی اروپا در حوزه ترجمه علوم اسلامی می تواند الگو و نمونه مناسبی باشد تا به این بهانه روند ترجمه شتاب گیرد و تشویق و حمایت شود.
اما در این میان این پرسش مطرح می شود که آیا همان گونه که اروپایی ها علوم اسلامی را به زبان های مختلف خود ترجمه کردند و در پی آن، به تحقیق و پژوهش و واکاوی در آنها پرداختند و دستاوردهایی مثال زدنی را محقق ساختند، در ایران این رویکرد اتخاذ شده است و آیا متولیان ترجمه و برگردان علوم اروپایی برای این امر چاره ای اندیشیده اند یا اینکه تنها به ترجمه بسنده کرده اند و آن را تحت عنوان تبادلات فرهنگی به خورد اهالی مطالعه می دهند.
افزون بر این نکته مهم، باید به پیامد دیگر ترجمه توجه کرد. به هر حال هر متن ترجمه شده عاری از اندیشه نیست و طبیعتا حامل فرهنگ و تفکر و دیدگاه های اهل زبان مبدأ است. در صورتی که فرهنگ مادری در مطالعه کنندگان چنان درونی و ذاتی نشده باشد، احتمال تأثیر پذیری آنان از این متون و کتب ترجمه شده وجود دارد.
این سخن به معنای رد هرگونه تأثیرپذیری از کتب و تألیفات ترجمه شده نیست. اتفاقا گزینش نکات مثبت و پرداختن به آنها از سوی اهل مطالعه نکته بسیار مهمی است. اما در مقابل، فرهنگ مادری را نباید فراموش کرد و همان کار اروپاییان را باید کرد؛ یعنی اندیشه را از فرهنگ دیگر گرفتن و آن را با شرایط فرهنگی خویش وفق دادن، به گونه ای که به فرهنگ مادری ضربه نزند.
باز در این باره، مسئولان و متولیان ترجمه چه راهکارهایی را ارایه داده اند و آیا تاکنون به اندازه کافی به این مبحث پرداخته شده است؟
کافی است به گذشته اروپا عقب گرد بزنیم تا این نکته را به یاد آوریم که اروپاییان از خلال ترجمه تألیفات ابن سینا، زکریای رازی، ابن حیان، ابن خلدون و دهها اندیشمند و اندیشه ورز قرون اولیه اسلامی، به دستاوردهای علمی طی چند سده گذشته دست یافتند.
بر این اساس، ترجمه و برگردان متون اهمیتی دو چندان می یابد و تجربه تاریخی اروپا در حوزه ترجمه علوم اسلامی می تواند الگو و نمونه مناسبی باشد تا به این بهانه روند ترجمه شتاب گیرد و تشویق و حمایت شود.
اما در این میان این پرسش مطرح می شود که آیا همان گونه که اروپایی ها علوم اسلامی را به زبان های مختلف خود ترجمه کردند و در پی آن، به تحقیق و پژوهش و واکاوی در آنها پرداختند و دستاوردهایی مثال زدنی را محقق ساختند، در ایران این رویکرد اتخاذ شده است و آیا متولیان ترجمه و برگردان علوم اروپایی برای این امر چاره ای اندیشیده اند یا اینکه تنها به ترجمه بسنده کرده اند و آن را تحت عنوان تبادلات فرهنگی به خورد اهالی مطالعه می دهند.
افزون بر این نکته مهم، باید به پیامد دیگر ترجمه توجه کرد. به هر حال هر متن ترجمه شده عاری از اندیشه نیست و طبیعتا حامل فرهنگ و تفکر و دیدگاه های اهل زبان مبدأ است. در صورتی که فرهنگ مادری در مطالعه کنندگان چنان درونی و ذاتی نشده باشد، احتمال تأثیر پذیری آنان از این متون و کتب ترجمه شده وجود دارد.
این سخن به معنای رد هرگونه تأثیرپذیری از کتب و تألیفات ترجمه شده نیست. اتفاقا گزینش نکات مثبت و پرداختن به آنها از سوی اهل مطالعه نکته بسیار مهمی است. اما در مقابل، فرهنگ مادری را نباید فراموش کرد و همان کار اروپاییان را باید کرد؛ یعنی اندیشه را از فرهنگ دیگر گرفتن و آن را با شرایط فرهنگی خویش وفق دادن، به گونه ای که به فرهنگ مادری ضربه نزند.
باز در این باره، مسئولان و متولیان ترجمه چه راهکارهایی را ارایه داده اند و آیا تاکنون به اندازه کافی به این مبحث پرداخته شده است؟
به امید روزگاری خوش
09-03-08 یا همان 19-12-87
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر