تاکنون هفت قسمت از این فیلم پخش شده و باید به انتظار قسمت های بعدی نشست. اما در قسمت های قبلی هم اگر بخواهیم به برخی نکاتی اشاره کنیم باید اینها را یادآور شویم:
او در یکی از قسمت های برنامه، حرفی به برنامه "دو قدم مانده به صبح" پرانده؛ آنجا که نام برنامه ای که مهران و آن منتقد سینما در آن شرکت کرده اند را "اندکی بعد از غروب" نامیده است. او با استفاده از حرکت به جهت معکوس (نمی دانم در اصطلاح طنزپردازان و اهالی فیلم و سینما چه نامی دارد) آنها را از زیر تیغ تیز نقد خود نشانده است. دکوراسیون برنامه نیز مشابه آن است و چه بسا مهران مدیری قصد آن دارد که بگوید: برخی افراد نامناسب شأن این برنامه را مهمان می کنید که نباید بکنید. این رفتار و حرکت معکوس جای دیگری نیز نمود یافته: شصت چی شیرازی (جنوب کشور) است و فردی که انتقادات تیز در این برنامه متوجه اوست، زادگاهش بالاتر از تهران (شمال) است.
اما این اصطلاح "بفرمایید بفرمایید": فکر می کنم شما هم متوجه معنی آن شده اید و در اینجا چیزی درباره آن نمی گویم.
در یکی از قسمت های برنامه و به هنگامی که در حال صحبت با پزشک بود می گوید: همکلاسی هایم مرا مسخره می کردند و خیلی بهشون خوش می گذشت. اکنون همین فرد مسخره شده مسئولیت سنگینی نظیر کارگردانی یک برنامه را به عهده گرفته و شما هم به میزان تاثیرگذاری فیلم بر ذهن بینندگان آگاهید و اینکه اگر فرد در مقام و منصب نامناسب خود نباشد طبیعتا تنها مشکل آفرین خواهد بود و نه مشکل زدا.
دربخش دیگری در هنگام مراسم های عروسی می گفت: من آدم ضعیفی هستم. من فلان و فلان بودم. این بخش یادآور تبلیغ های انتخاباتی و ناآگاهی مخاطبان است. می توان چنین برداشت کرد که مهران مدیری در اینجا انتقادی را هم متوجه عامه مردم کرده که خودشان نیز در انتخاب افراد نالایق دخیل اند و مقصر و بدین ترتیب از آنان نیز در این برنامه انتقاد شده است.
بزرگ نمایی رقیبان، حریفان و دشمن تراشی تنها براساس همان ذهنیت و داشته های ذهنی نکته تامل برانگیز در این طنز است. آن گاه که وارد منزل کارگردان واقعی (به مقام و منصب می رسد، آن هم مقام و منصبی که شایستگی آن را ندارد) می شود، بر سر مار(حریفان و رقیبان) می کوبد و آنان را به مانند ماری بر گردن وی حلقه بسته اند، نابود می سازد. به جای آنکه اصلا از خطرناک بودن یا نبودن آنان آگاه شود و تنها براساس همان ذهنیت خطر خیز بودن مخالفان (که در مار نمادینه شده اند) آنان را از میان برمی دارد. افزون بر این، در ضمن اعترافات خود زمانی که به گناه کرده خود یعنی مار اذعان می کند، برای آنکه اشتباه خود را توجیه کند، به بزرگ نمایی واقعه می پردازد. آن مار، اژدها بود. پاره های آتش آن کتابخانه و همه چیز را سوزاند و من باعث نجات ساکنان آن خانه (یعنی مردم) شدم.
البته یادمان نرود که سیامک انصاری به عنوان ناظر این صحنه در خواب غفلت بود و کاری برای نجات این حریفان نکرد.
تمامی اینها برداشت ها وفهم های بنده از این سریال بود و چه بسا مهران مدیری نیت و قصدی اینگونه هم نداشته. اما از آن رو که هنر چندین لایه دارد و هر کس می تواند بنا به تصورات خود، آن را بفهمد، فهم بنده نیز این گونه بوده است.
در هر صورت، طنز مهران مدیری به رغم برخی نکات که یک بلاگر در مالزی بدانها پرداخته و برخی رویدادهای فیلم را کپی برداری از کارهای مستر بین وفیلم سفر مستر بین به آمریکا دانسته و اینکه تم فیلم را از یک کتاب ترکی گرفته،(shafaf.ir ) طنزی موفق است و تاکنون – حداقل در دو برنامه مرد هزار و دو هزار چهره- انتقادات معنی داری از افراد مورد انتقاد کرده است. اما به نظر می رسد مهران مدیری برای ماندگاری و جاودانه شدن و قبل از همه اینها برای ادای رسالت انسانی خود در طنز می باید اکنون باید به مسائلی کلان تر بنگرد؛ مسائل و مشکلاتی که خاص یک گروه یا مردم یک جامعه نیست بلکه گستره بیشتری را در برمی گیرد و مشکلات نوع بشر را مطرح می سازد.
به امید آن روز.
او در یکی از قسمت های برنامه، حرفی به برنامه "دو قدم مانده به صبح" پرانده؛ آنجا که نام برنامه ای که مهران و آن منتقد سینما در آن شرکت کرده اند را "اندکی بعد از غروب" نامیده است. او با استفاده از حرکت به جهت معکوس (نمی دانم در اصطلاح طنزپردازان و اهالی فیلم و سینما چه نامی دارد) آنها را از زیر تیغ تیز نقد خود نشانده است. دکوراسیون برنامه نیز مشابه آن است و چه بسا مهران مدیری قصد آن دارد که بگوید: برخی افراد نامناسب شأن این برنامه را مهمان می کنید که نباید بکنید. این رفتار و حرکت معکوس جای دیگری نیز نمود یافته: شصت چی شیرازی (جنوب کشور) است و فردی که انتقادات تیز در این برنامه متوجه اوست، زادگاهش بالاتر از تهران (شمال) است.
اما این اصطلاح "بفرمایید بفرمایید": فکر می کنم شما هم متوجه معنی آن شده اید و در اینجا چیزی درباره آن نمی گویم.
در یکی از قسمت های برنامه و به هنگامی که در حال صحبت با پزشک بود می گوید: همکلاسی هایم مرا مسخره می کردند و خیلی بهشون خوش می گذشت. اکنون همین فرد مسخره شده مسئولیت سنگینی نظیر کارگردانی یک برنامه را به عهده گرفته و شما هم به میزان تاثیرگذاری فیلم بر ذهن بینندگان آگاهید و اینکه اگر فرد در مقام و منصب نامناسب خود نباشد طبیعتا تنها مشکل آفرین خواهد بود و نه مشکل زدا.
دربخش دیگری در هنگام مراسم های عروسی می گفت: من آدم ضعیفی هستم. من فلان و فلان بودم. این بخش یادآور تبلیغ های انتخاباتی و ناآگاهی مخاطبان است. می توان چنین برداشت کرد که مهران مدیری در اینجا انتقادی را هم متوجه عامه مردم کرده که خودشان نیز در انتخاب افراد نالایق دخیل اند و مقصر و بدین ترتیب از آنان نیز در این برنامه انتقاد شده است.
بزرگ نمایی رقیبان، حریفان و دشمن تراشی تنها براساس همان ذهنیت و داشته های ذهنی نکته تامل برانگیز در این طنز است. آن گاه که وارد منزل کارگردان واقعی (به مقام و منصب می رسد، آن هم مقام و منصبی که شایستگی آن را ندارد) می شود، بر سر مار(حریفان و رقیبان) می کوبد و آنان را به مانند ماری بر گردن وی حلقه بسته اند، نابود می سازد. به جای آنکه اصلا از خطرناک بودن یا نبودن آنان آگاه شود و تنها براساس همان ذهنیت خطر خیز بودن مخالفان (که در مار نمادینه شده اند) آنان را از میان برمی دارد. افزون بر این، در ضمن اعترافات خود زمانی که به گناه کرده خود یعنی مار اذعان می کند، برای آنکه اشتباه خود را توجیه کند، به بزرگ نمایی واقعه می پردازد. آن مار، اژدها بود. پاره های آتش آن کتابخانه و همه چیز را سوزاند و من باعث نجات ساکنان آن خانه (یعنی مردم) شدم.
البته یادمان نرود که سیامک انصاری به عنوان ناظر این صحنه در خواب غفلت بود و کاری برای نجات این حریفان نکرد.
تمامی اینها برداشت ها وفهم های بنده از این سریال بود و چه بسا مهران مدیری نیت و قصدی اینگونه هم نداشته. اما از آن رو که هنر چندین لایه دارد و هر کس می تواند بنا به تصورات خود، آن را بفهمد، فهم بنده نیز این گونه بوده است.
در هر صورت، طنز مهران مدیری به رغم برخی نکات که یک بلاگر در مالزی بدانها پرداخته و برخی رویدادهای فیلم را کپی برداری از کارهای مستر بین وفیلم سفر مستر بین به آمریکا دانسته و اینکه تم فیلم را از یک کتاب ترکی گرفته،(shafaf.ir ) طنزی موفق است و تاکنون – حداقل در دو برنامه مرد هزار و دو هزار چهره- انتقادات معنی داری از افراد مورد انتقاد کرده است. اما به نظر می رسد مهران مدیری برای ماندگاری و جاودانه شدن و قبل از همه اینها برای ادای رسالت انسانی خود در طنز می باید اکنون باید به مسائلی کلان تر بنگرد؛ مسائل و مشکلاتی که خاص یک گروه یا مردم یک جامعه نیست بلکه گستره بیشتری را در برمی گیرد و مشکلات نوع بشر را مطرح می سازد.
به امید آن روز.
به امید روزگاری خوش
09-03-29 یا همان 09-01-88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر