دوش وقت سحر زمانی دقیقا همزمان با همان لحظه ای که هفتصد سال پیش شعر نغز و دل انگیز به حافظ الهام می شد و در آن "ظلمت شب آب حیات" به او می دادند، به این نکته فکر می کردم که من که هر روز روبان سبز به دست در خیابان های شهر پرسه می زنم و فریاد زنده باد ... را فریاد و تکرار می کنم، اگر کسی جلوی من را بگیرد و از انگیزه و سبب آن بپرسد، در پاسخ چه گویم؟
در ابتدا پیش خودم گفتم به کسی چه ربطی دارد که سبب این کار من چیست اما لحظاتی بعد در یادم آمد که من اکنون بلوغ فکری پیدا کرده ام و می باید کار و حرف و رفتار و کردارم پشتوانه استدلالی داشته باشد از این رو، در همان ظلمت شب دست به قلم بردم و این دلایل را نوشتم:
1- روبان سبز به دست می گیرم و به میر حسین موسوی رای می دهم چون هنوز بعد از سی سال اصول و مبانی انتخاب براساس رویکرد دمکراتیک را یاد نگرفته ام و هنوز نمی دانم باید به فکر و اندیشه و حزب رای داد نه به فرد. هر فرد سخنگوی حزب یا مجموعه ای است که او را به میدان فرستاده است و من آن فرد را باید تنها سخنگوی و بیان کننده نظرات و مواضع آن فکر و اندیشه و حزب بدانم و او را ملاک و معیار انتخاب خود قرار ندهم. بلکه باید ببینم آن حزب درباره مسائل مهم زندگی و آینده و سرنوشت من چه مواضعی دارد.
2- روبان سبز به دست می گیرم و به میر حسین موسوی رای می دهم چرا که من به عنوان عضوی از ملت ایران نسبت به گذشته نوستالژی دارم و ترجیح می دهم با وجود به سر بردن در حال حاضر، در گذشته زندگی کنم و تمامی چیزها و کسانی که یادآور گذشته بوده اند را انتخاب کنم و آنها را بر هر چیز زندگی امروزی خودم ترجیح و برتری بخشم.
3- به میر حسین موسوی رای می دهم چون خیلی ها می گویند او رای خواهد آورد و من تحت تاثیر احساسات و جو و شرایط و با توجه به رای اکثریت به وی، به او رای می دهم. پدران من هم چنین کاری کرده اند و اکثرا زمانی که خواسته اند تصمیمی حیاتی بگیرند، تحت تاثیر احساسات و شرایط و انتخاب دیگران، تصمیم گرفته و انتخاب کرده اند و من همان رویه پدران خویش را در صد بلکه صدها سال پیش ادامه می دهم. مگر همین پدرانم در انحا و اقصای جهان نبودند که با همین استدلال، انقلاب کردند و نظام ها را در جهان تغییر داده اند.
4- به میر حسین موسوی رای می دهم زیرا هنوز به دلیل زندگی در جامعه ای که فرد را می پرستد و او را بر جمع برتری می بخشد، چهره را بر اندیشه ترجیح می دهم. هنوز ندانسته ام که چهره کاریزماتیک نمی تواند آینده مرا بهبود بخشد و یاریگر من در رسیدن به مطالبات و خواسته هایم باشد.
5- به میر حسین موسوی رای می دهم چرا که حافظه تاریخی کوتاه مدتی دارم و یادم رفته است که احمدی نژاد برایند عملکرد و کارکرد خاتمی و حزب مشارکت است و تمامی مشکلاتی که طی چهار سال گذشته تحمل کرده ام، نتیجه انتخابی است که قبل از احمدی نژاد کرده بودم. با این حال، این بار هم به میر حسین رای می دهم تا چهار یا هشت سال بعد از او، فردی نظیر احمدی نژاد به عنوان برایند طبیعی این انتخاب من به ریاست جمهوری رسد و باز همان تجربه را چهار سال بعد از او تکرار کنم.
6- به میر حسین موسوی رای می دهم چون احساس خطر کرده است. اما نمی دانم چرا اکنون احساس خطر کرده است و نه چهار سال گذشته یا هشت سال قبل تر. زمانی که می دید قدرت را راستی ها از خاتمی و جماعتش می گیرند، زمانی که اصلاح طلبان داشتند یکی یکی با قوه اجراییه و دیگر وزارتخانه ها وداع می کردند و همه آنها را راستی ها تسخیر می کردند.
7- به میر حسین موسوی رای می دهم چرا که از حرفهای قشنگ و دلفریب خوشم می آید. میر حسین و در نتیجه حزب خاتمی اگر بیاید، طبیعتا حرف از قانون، مردم سالاری، آزادی در ابعاد و نمودها و جلوه های گوناگون آن، سازمان های مردم نهاد، حقوق اقلیت ها، حقوق زنان، تنش زدایی خواهند راند و این ها بسیار حرف های قشنگی است. کاری ندارم که عملی شود یا نشود. مهم این است که این سخنان دوباره در گوشم تکرار شود. به همین خاطر است که ما شعرا و گویندگان خوبی داریم نظیر حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی و امثالهم اما عملگرایان خوبی طی تاریخ نداشته ایم و اگر داشته ایم آنها را از دم تیغ گذرانده ایم، نظیر امیر کبیر که به علت همین اصلاح طلبی عملگرایانه اش، او را از میدان به در کردیم و گویندگان بهتری را جانشین او کردیم.
8- به میر حسین موسوی رای می دهم چرا که کاری به قضاوت آیندگان و فرزندان و نوادگان خودم درباره من و معاصران خودم ندارم و هیچ گاه به این نکته فکر نمی کنم که یکصد سال دیگر زمانی که نوادگان و آیندگان تاریخ روزگار مرا بخوانند، درباره من چه خواهند گفت و آیا همان حرف های من درباره روزگار مشروطه را تکرار خواهند کرد یا در باب ستایش و مدح من مقاله ها و نوشتارهای فراوان خواهند نوشت، کاری که من امروز درباره مشروطه می کنم.
9- به میر حسین موسوی رای می دهم چون قرار است کاری بکند نظام از حمایت از لبنان و حزب الله و فلسطین و حماس دست بکشد. اما نمی دانم میر حسین چرا فراموش کرده است اینها مبانی نظام جمهوری اسلامی در ایران هستند و سی سال است که این نظام از رهگذر همین مبانی اقدامات خود را تنظیم کرده است و اکنون می گوید می خواهم طی این چهار سال این مبانی را تغییر دهم و آنها را بردارم.
10- به میر حسین موسوی رای می دهم چون می خواهم اشتباه چهار سال پیش خود را اصلاح کنم و با رای دادن به نقطه کاملا مقابل او، از این ور بام بیفتم و عذاب وجدان خود را آرام کنم. تمام تلاش خود را به کار خواهم گرفت تا این بار میر حسین به عنوان نماینده اصلاح طلبان رای آورد و در واکنش به احمدی نژاد به او رای بدهم. پیش خودم فکر می کنم چرا بعد از اینهمه رای دادن هنوز نمی توانم با نگاه به سی سال گذشته، کاندیدای مطلوب خودم را انتخاب کنم و همواره در واکنش به این رییس جمهور به آن کاندیدا رای داده ام.
فردا صبح به محض بیدار شدن، همان روبان سبز را نه فقط به دست که به پیشانی هم خواهم بست و با تکیه به این دلایل و موارد دیگری که در ذهن دارم، به جمع روبان سبز داران خواهم پیوست.
در ابتدا پیش خودم گفتم به کسی چه ربطی دارد که سبب این کار من چیست اما لحظاتی بعد در یادم آمد که من اکنون بلوغ فکری پیدا کرده ام و می باید کار و حرف و رفتار و کردارم پشتوانه استدلالی داشته باشد از این رو، در همان ظلمت شب دست به قلم بردم و این دلایل را نوشتم:
1- روبان سبز به دست می گیرم و به میر حسین موسوی رای می دهم چون هنوز بعد از سی سال اصول و مبانی انتخاب براساس رویکرد دمکراتیک را یاد نگرفته ام و هنوز نمی دانم باید به فکر و اندیشه و حزب رای داد نه به فرد. هر فرد سخنگوی حزب یا مجموعه ای است که او را به میدان فرستاده است و من آن فرد را باید تنها سخنگوی و بیان کننده نظرات و مواضع آن فکر و اندیشه و حزب بدانم و او را ملاک و معیار انتخاب خود قرار ندهم. بلکه باید ببینم آن حزب درباره مسائل مهم زندگی و آینده و سرنوشت من چه مواضعی دارد.
2- روبان سبز به دست می گیرم و به میر حسین موسوی رای می دهم چرا که من به عنوان عضوی از ملت ایران نسبت به گذشته نوستالژی دارم و ترجیح می دهم با وجود به سر بردن در حال حاضر، در گذشته زندگی کنم و تمامی چیزها و کسانی که یادآور گذشته بوده اند را انتخاب کنم و آنها را بر هر چیز زندگی امروزی خودم ترجیح و برتری بخشم.
3- به میر حسین موسوی رای می دهم چون خیلی ها می گویند او رای خواهد آورد و من تحت تاثیر احساسات و جو و شرایط و با توجه به رای اکثریت به وی، به او رای می دهم. پدران من هم چنین کاری کرده اند و اکثرا زمانی که خواسته اند تصمیمی حیاتی بگیرند، تحت تاثیر احساسات و شرایط و انتخاب دیگران، تصمیم گرفته و انتخاب کرده اند و من همان رویه پدران خویش را در صد بلکه صدها سال پیش ادامه می دهم. مگر همین پدرانم در انحا و اقصای جهان نبودند که با همین استدلال، انقلاب کردند و نظام ها را در جهان تغییر داده اند.
4- به میر حسین موسوی رای می دهم زیرا هنوز به دلیل زندگی در جامعه ای که فرد را می پرستد و او را بر جمع برتری می بخشد، چهره را بر اندیشه ترجیح می دهم. هنوز ندانسته ام که چهره کاریزماتیک نمی تواند آینده مرا بهبود بخشد و یاریگر من در رسیدن به مطالبات و خواسته هایم باشد.
5- به میر حسین موسوی رای می دهم چرا که حافظه تاریخی کوتاه مدتی دارم و یادم رفته است که احمدی نژاد برایند عملکرد و کارکرد خاتمی و حزب مشارکت است و تمامی مشکلاتی که طی چهار سال گذشته تحمل کرده ام، نتیجه انتخابی است که قبل از احمدی نژاد کرده بودم. با این حال، این بار هم به میر حسین رای می دهم تا چهار یا هشت سال بعد از او، فردی نظیر احمدی نژاد به عنوان برایند طبیعی این انتخاب من به ریاست جمهوری رسد و باز همان تجربه را چهار سال بعد از او تکرار کنم.
6- به میر حسین موسوی رای می دهم چون احساس خطر کرده است. اما نمی دانم چرا اکنون احساس خطر کرده است و نه چهار سال گذشته یا هشت سال قبل تر. زمانی که می دید قدرت را راستی ها از خاتمی و جماعتش می گیرند، زمانی که اصلاح طلبان داشتند یکی یکی با قوه اجراییه و دیگر وزارتخانه ها وداع می کردند و همه آنها را راستی ها تسخیر می کردند.
7- به میر حسین موسوی رای می دهم چرا که از حرفهای قشنگ و دلفریب خوشم می آید. میر حسین و در نتیجه حزب خاتمی اگر بیاید، طبیعتا حرف از قانون، مردم سالاری، آزادی در ابعاد و نمودها و جلوه های گوناگون آن، سازمان های مردم نهاد، حقوق اقلیت ها، حقوق زنان، تنش زدایی خواهند راند و این ها بسیار حرف های قشنگی است. کاری ندارم که عملی شود یا نشود. مهم این است که این سخنان دوباره در گوشم تکرار شود. به همین خاطر است که ما شعرا و گویندگان خوبی داریم نظیر حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی و امثالهم اما عملگرایان خوبی طی تاریخ نداشته ایم و اگر داشته ایم آنها را از دم تیغ گذرانده ایم، نظیر امیر کبیر که به علت همین اصلاح طلبی عملگرایانه اش، او را از میدان به در کردیم و گویندگان بهتری را جانشین او کردیم.
8- به میر حسین موسوی رای می دهم چرا که کاری به قضاوت آیندگان و فرزندان و نوادگان خودم درباره من و معاصران خودم ندارم و هیچ گاه به این نکته فکر نمی کنم که یکصد سال دیگر زمانی که نوادگان و آیندگان تاریخ روزگار مرا بخوانند، درباره من چه خواهند گفت و آیا همان حرف های من درباره روزگار مشروطه را تکرار خواهند کرد یا در باب ستایش و مدح من مقاله ها و نوشتارهای فراوان خواهند نوشت، کاری که من امروز درباره مشروطه می کنم.
9- به میر حسین موسوی رای می دهم چون قرار است کاری بکند نظام از حمایت از لبنان و حزب الله و فلسطین و حماس دست بکشد. اما نمی دانم میر حسین چرا فراموش کرده است اینها مبانی نظام جمهوری اسلامی در ایران هستند و سی سال است که این نظام از رهگذر همین مبانی اقدامات خود را تنظیم کرده است و اکنون می گوید می خواهم طی این چهار سال این مبانی را تغییر دهم و آنها را بردارم.
10- به میر حسین موسوی رای می دهم چون می خواهم اشتباه چهار سال پیش خود را اصلاح کنم و با رای دادن به نقطه کاملا مقابل او، از این ور بام بیفتم و عذاب وجدان خود را آرام کنم. تمام تلاش خود را به کار خواهم گرفت تا این بار میر حسین به عنوان نماینده اصلاح طلبان رای آورد و در واکنش به احمدی نژاد به او رای بدهم. پیش خودم فکر می کنم چرا بعد از اینهمه رای دادن هنوز نمی توانم با نگاه به سی سال گذشته، کاندیدای مطلوب خودم را انتخاب کنم و همواره در واکنش به این رییس جمهور به آن کاندیدا رای داده ام.
فردا صبح به محض بیدار شدن، همان روبان سبز را نه فقط به دست که به پیشانی هم خواهم بست و با تکیه به این دلایل و موارد دیگری که در ذهن دارم، به جمع روبان سبز داران خواهم پیوست.
به امید روزگاری خوش
09-05-30 یا همان 09-03-88
۲ نظر:
اگه گزینه های انتخاب به 4 نفر محدودنبود شک نکن که مردم انتخاب درست را می کردند،ولی وقتی که از بین 4 نفر که همشون در اصول یکی هستند بخواهی یکی را انتخاب کنی در هر صورت انتخابت غلطه،فقط باید بین بد و بدتر سعی کنی بد را پیدا کنی و بهش رای بدی یا تحریم کنی.
تمام تحلیل های طنز آمیزتون البته مثلا! خواب و خیالبافیه کسایی که در دوره خاتمی به دنبال قدرت بودند و به جایی نرسیدند وبعد پروژه عبور از خاتمی رو مطرح کردن. امثال عبدی که بدون در نظر گرفتن شرایط زمان و کشور تحلیل ها و نظریاتی رو مطرح کردن که به شکست اصلاحات انجامید و نگذاشت راهی که خاتمی با آرامش داشت طی می کرد، به پایان برسه. با فریاد زدن و توقع رفراندوم و انقلاب ، این مملکت درست نمی شه. باید منطقی رفتار کرد و طرفداران امثال کروبی با انتخابشون نشون دادن که منطق ندارند. واقعا رای دادن به مرد لوده ای که نسخه دوم احمدی نژاده، با هوچی گری مجلس رو اداره کرده، در کنترل اون نا موفق بوده، به راحتی زید حرفاش می زنه و نمونه اش هم نامه اش به صدا و سیماست، چه توجیهی داره؟ مشاورای کروبی هم اگه رای اعتماد از مجلس بگیرن و وارد کابینه بشن یه شمت دزد و درغگوئن که مردم ازشون متنفرن. شما رو ارجاع می دم به اولین شواری شهر تهران و افتضاحی که هیمن آقایون به بار آوردن و باعث دلزدگی مردم شدن . تحریم انتخاات شواری شهر تهران همان و انتخاب احمدی نژاد همان. وای بر تکرار این حماقت
ارسال یک نظر