۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

آشتی ملی یا مصلحتی فلسطینیان؟

با احتساب امروز، 63 سال از عمر بیرون راندن 700 هزار فلسطینی از سرزمین مادری و آواره شدنشان و نیز شکست کشورهای سوریه، اردن، مصر، عربستان، عراق و لبنان از ارتش اسراییل در جنگ 15 می 1948 می گذرد. در سالروز این شکست که به "النکبه" (یعنی مصیبت بزرگ) موصوف شد، شرایط اکنون فلسطینیان شایسته کاوش عمیق تر است.
فلسطینیان پس از آن شکست، تمام تلاش 63 ساله خود را مصروف آزاد سازی سرزمین مادری و بازگشت به آن کرده اند، اما هر بار با دیوار های محکم و محکم تری چون کارشکنی های اسراییل، ایالات متحده، اروپا و صد البته شمار زیادی از رهبران عرب مواجه شده اند. اما شاید در این مدت 63 ساله، دیواری محکم تر از دیوار دودستگی و تفرقه و اختلاف میان خود فلسطینیان، تلاش های آنان را به بن بست نکشانده است. شاید بتوان گفت اختلافی که در سال 2007 میان فتح و حماس به عنوان بازیگران اصلی عرصه سیاست در سرزمین فلسطین روی داد، مبارزاتی فلسطینیان را به میزان بسیار بالایی منحرف کرد و آن را به سمت و سویی دیگر کشاند. در واقع رویارویی و تقابل میان این دو جنبش بیش از آنکه برآیند تعهد دلسوزانه برای تحقق اهداف آرمانی فلسطینیان بود، نتیجه قدرت طلبی و قدرت خواهی این دو جنبش است. هر چند برخی چنین می انگارند که فتح شروع کننده این رقابت و مسابقه سیاسی از طریق کارشکنی در روند به قدرت رسیدن حماس پس از انتخابات پارلمانی بود، اما رهبران حماس نیز چندان بدشان نمی آمد که طعم سیاست را بچشند و توان اسلام گرایی با رویکرد اخوان المسلمینی در اداره امور یک ملت را به رخ بکشند. استدلال آنانی که معتقدند فتح شروع کننده این بازی قدرت طلبی بود، آن است که فتح به دنبال ترسیخ رویکردهای سازشکارانه، ملزم بود با سرکوب حماس قدرت را در انحصار خود درآورده تا با خیال آسوده تری، دست به روی اسراییل دراز کند و از این رژیم استقلال و شکل گیری کشور خویش را بطلبد.
امروز و پس از پنج سال و در اقدامی ناگهانی، دو جنبش فتح و حماس خیلی سریع بر سر تمامی موارد اختلافی به توافق رسیدند و در کمتر از ده روز، بساط اختلافات برچیده شد و حماس از هرگونه کوتاه آمدنی برای تحقق آشتی فلسطینیان خودداری نکرد. اما سئوال اینجاست که آیا فتح و حماس واقعا از بازی قدرت طلبی دست کشیده اند و چرا این دو جنبش اینچنین سریع به پای میز توافق و آشتی نشستند و مشعل به خواسته عباس برای پایین سکو نشستن به این سادگی رضایت داد.
شاید نگاهی اجمالی به تحولات جاری در جهان عرب و نیز جامعه بین الملل، بتواند بهتر به این پرسش پاسخ دهد: قرار است عباس به عنوان رهبر حکومت خودگردان فلسطین در ماه سپتامبر در جلسات سالانه مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کند و در خلال این جلسات، موضوع تشکیل و برپایی کشور مستقل فلسطین بررسی شود و در صورت نبود موانع جدی، به رسمیت شناخته شود. عباس برای این امر، نیاز به به رسمیت شناخته شدن از داخل فلسطین دارد و حماس به عنوان مهم ترن رقیب و بازیگر در عرصه سیاسی می باید عباس را به رسمیت بشناسد و از این رو، عباس با درک این مسئله و ضرورت وجود وحدت میان فلسطینیان به منظور اقناع طرف های خارجی، "مجبور" به نشستن بر سر یک میز با حماسی هاست.
حماس نیز با توجه به انقلاب ها و رویدادهای جاری در جهان عرب، می کوشد تا خود را گروهی مردم گرا و مصلحت اندیش به ملت های عرب معرفی کند. نیز، حماسی ها با توجه به تحولات سوریه، از این بیم دارند که در صورت سقوط نظام حاکم در سوریه، یکی از مهم ترین حامیان مقاومت را از دست دهند. از این رو، "می باید" به این مسئله تن داده و با بازگشت به کل سرزمین های فلسطین و نه اکتفا به نوار غزه، سنگر اصلی خود را حفظ کرده و در پهنه سیاسی فلسطین به ایفای نقش بپردازند تا در صورت به رسمیت شناخته شدن فلسطین از سوی جامعه بین الملل، از عرصه سیاسی بی نصیب نمانند و حذف نشوند و به این متهم نشوند که صرفا در روند تشکیل کشور مستقل فلسطین سنگ اندازی کرده اند.
با توجه به آنچه آمد، هر دو جنبش فتح و حماس "از سر ضرورت و ناچاری" آغوش به روی هم باز کرده اند و این ناچاری و آشتی "مصلحتی" و نه "ملی" را می توان در مخالفت عباس با نشستن مشعل در کنارش در روز امضای توافقنامه آشتی مشاهده کرد. قرار است فردا فتح و حماس مجددا در قاهره گردهم آیند تا درباره نخست وزیر جدید به بحث بپردازند. شاید هنوز جوهر امضای توافقنامه خشک نشده، اختلاف بر سر نخست وزیر، این توافقنامه را به نابودی بکشاند. این امر در روزها و هفته های آینده مشخص خواهد شد.
امروز شصت و سومین سالگرد شکست سنگین جهان عرب از اسراییل است و فلسطینیان پس از 63 سال، از مبارزه با دشمن خارجی عدول کرده و به دشمنی های داخلی روی آورده اند. موضوعی که مسئله فلسطین را به طرز خطرناکی به چالش می کشاند.
اما پرسشی که از دل مسئله فلسطین برمی آید و بسیار فراتر از مسئله فلسطین است و شاید بتوان آن را بر دیگر آرمان ها و اهداف و مسائل در جهان به طور عام، تعمیم داد این است که آیا هر چه از عمر یک مسئله و یک مبارزه و آرمان بگذرد، هر چند مقدس هم باشد، آن مسئله و آرمان از مسیر اصلی خود منحرف می شود و به بیراهه می رود؟ پرسشی که امعان در آرمان های مختلف ملت های دنیا شاید بتواند پاسخی درخور برای آن بیابد.

۵ نظر:

ناجی العلی گفت...

لاتساوم إرسم وقاوم
فإن منعواعنک الغذاء
إرسم بستان
وإن منعواعنک الدواء
إرسم وطن
وإن منعواعنک الماء
إرسم فلسطین
وان منعواعنک الهواء
إرسم کربلااااااااء!!

^^^^لاتساوم....إرسم وقاوم^^^^

ناجی العلی گفت...

خسته نشو بکش ومقاومت کن!
اگرغذاراازتوبازداشتند
باغی بکش
اگرداروراازتوبازداشتند
وطن رابکش
اگرآب را ازتوبازداشتند
فلسطین رابکش
واگرهواراازتوبازداشتند
کربلارابکش.

اقدس گفت...

إذاخسرناالحرب َلاغرابه
لأنناندخلها
بکل مایملکه الشرقیُّ من مواهب الخطابه
بالعنتریات الذی ماقتلت ذبابه
لأنّناندخلها
بمنطق الطبله والربابه
السرُّفی مأساتنا
صراخنا اضخم من اصواتنا
وسیفنا....
أطول من قاماتنا
.......نزارقبانی...

اقدس گفت...

کانت فلسطین لکم
دجاجة،من بیضها الثمین تأکلون..
کانت فلسطین لکم
قمیص عثمان الذي به تتاجرون
طوبی لکم..
علی یدیکم أصبحت حدودنا
من ورق
فألف تشکرون..
علی یدیکم أصبحت بلادنا
امرأة مباحه
فألف تشکرون..حرب حزیران انتهت
فکل حرب بعدها،ونحن طیبون
.......................

وصوت فیروز،
من الفردوس یأتی،
"نحن راجعون"..
تغلغل الیهودفی ثیابنا
و"نحن راجعون".
صارواعلی مترین من أبوابنا
و"نحن راجعون"...
ناموعلی فراشنا..
و"نحن راجعون"..
وکل ما نملک أن نقوله
"إنا إلی الله لراجعون"
......................نزارقباني.

ناشناس گفت...

اما به نظر می رسه این کار مردم فلسطین در این شرایط زمانی باعث بشه که کشور مستقل فلسطین در سپتامبر به رسمیت شناخته نشه. اینطور نیست؟