در واکاوی آیات قرآن بی هیچ تردیدی می باید دو نکته را همواره در نظر داشت: شأن نزول (قصد و نیت) و ظرف (زمان و مکان). با تکیه بر این دو نکته می توان بسیاری از ابهامات مربوط به برخی آیات را زدود و قرائتی مترقیانه از آیات الهی به دست داد.
در این میان، شاید یکی از بحث انگیزترین آیات، آیه مربوط به سهم زنان از ارث در دو آیه 11 و 12 سوره نساء است. آنچه در میان عامه رایج است، بهره مندی زنان از نصف ارث پدرانشان است. این مسئله در روزگار حاضر انتقاداتی را به ویژه از سوی زنان برانگیخته است.
اما برای شفاف سازی و پاسخ به این انتقادات باید به همان دو نکته فوق اشاره کرد و دید چرا اسلام نیمی از ارث را به زنان اختصاص داده است. دلیل آن بوده که در روزگار پیش از اسلام رسم بر آن بوده که ازدواج ها درون قبیله ای نبوده بلکه قبایل سعی می کردند از طریق همسرگزینی از همدیگر، ائتلاف هایی را برای روزهای سخت و چالشهای فراروی ایجاد کنند. در این میان، سنت بر این بوده که هر زنی که پدرش فوت می شده، ارثی از پدر به دست می آورده که طبعا به شوهرش می رسیده. حال این را تصور کنید که فردی خود مالدار باشد و ارث پدر زنش هم به او برسد. طبعا ثروت کلانی در دستش جمع می شود و اتوماتیک وار بخشی از دارایی و اموال یک قبیله از این طریق به قبیله ای دیگر منتقل می شده و آن توازن اقتصادی (زمین های کشاورزی ولو در حد اندک و نیز احشام و چهارپایان) موجود میان قبایل به هم می خورده است. قبایل برای پیشگیری از به هم خوردن این توازن، یا حق ارث را از زنان سلب کرده بودند یا اینکه یک سوم ارث را به آنها می داده اند.
در این میان و با ظهور اسلام، قرآن این راه حل را داد که به جای محروم بودن زنان از ارث یا بهره مندی آنها تنها از یک سوم ارث، نیمی از ارث به آنها تعلق بگیرد تا بدین ترتیب هم حق زنان از ارث محفوظ ماند و هم تعادل و توازن اقتصادی قبایل به هم نخورد. این از قصد و شأن نزول آیه.
اما آنچه خواندیم مربوط به شرایط زمانی و مکانی خاصی بود. حال که آن شرایط از میان رفته، طبعا زن به مانند مرد از ارث بهره مند می شود. هر چند که این امر به معنای لغو کاربری آیه و ساقط شدن آن از اعتبار نیست. بلکه بدین معناست که هرگاه شرایط مشابه آن روزگار پیش آید این آیه مجددا به همان شیوه پیاده می شود. همان طور که هم اکنون در مناطق کوهستانی مراکش که شرایطی مشابه با روزگار جاهلیت از نظر جغرافیا، طبیعت زندگی و دارایی ها (زمین، محصولات کشاورزی، دام و ...) وجود دارد، همچنان به این آیه عمل می شود.
دراینجا بحث اجتهاد مطرح می شود و می توان گفت چنین موضوعاتی بیشتر مربوط به اجتهادند و جزو اصول اولیه لایتغیر الهی نیستند که در تمامی ادوار و عصور غیر قابل دگرگونی اند.
امیدوارم این مبحث توانسته باشد اندکی در شفاف سازی مربوط به آیات مترقیانه قرآن کریم سهیم باشد.
در این میان، شاید یکی از بحث انگیزترین آیات، آیه مربوط به سهم زنان از ارث در دو آیه 11 و 12 سوره نساء است. آنچه در میان عامه رایج است، بهره مندی زنان از نصف ارث پدرانشان است. این مسئله در روزگار حاضر انتقاداتی را به ویژه از سوی زنان برانگیخته است.
اما برای شفاف سازی و پاسخ به این انتقادات باید به همان دو نکته فوق اشاره کرد و دید چرا اسلام نیمی از ارث را به زنان اختصاص داده است. دلیل آن بوده که در روزگار پیش از اسلام رسم بر آن بوده که ازدواج ها درون قبیله ای نبوده بلکه قبایل سعی می کردند از طریق همسرگزینی از همدیگر، ائتلاف هایی را برای روزهای سخت و چالشهای فراروی ایجاد کنند. در این میان، سنت بر این بوده که هر زنی که پدرش فوت می شده، ارثی از پدر به دست می آورده که طبعا به شوهرش می رسیده. حال این را تصور کنید که فردی خود مالدار باشد و ارث پدر زنش هم به او برسد. طبعا ثروت کلانی در دستش جمع می شود و اتوماتیک وار بخشی از دارایی و اموال یک قبیله از این طریق به قبیله ای دیگر منتقل می شده و آن توازن اقتصادی (زمین های کشاورزی ولو در حد اندک و نیز احشام و چهارپایان) موجود میان قبایل به هم می خورده است. قبایل برای پیشگیری از به هم خوردن این توازن، یا حق ارث را از زنان سلب کرده بودند یا اینکه یک سوم ارث را به آنها می داده اند.
در این میان و با ظهور اسلام، قرآن این راه حل را داد که به جای محروم بودن زنان از ارث یا بهره مندی آنها تنها از یک سوم ارث، نیمی از ارث به آنها تعلق بگیرد تا بدین ترتیب هم حق زنان از ارث محفوظ ماند و هم تعادل و توازن اقتصادی قبایل به هم نخورد. این از قصد و شأن نزول آیه.
اما آنچه خواندیم مربوط به شرایط زمانی و مکانی خاصی بود. حال که آن شرایط از میان رفته، طبعا زن به مانند مرد از ارث بهره مند می شود. هر چند که این امر به معنای لغو کاربری آیه و ساقط شدن آن از اعتبار نیست. بلکه بدین معناست که هرگاه شرایط مشابه آن روزگار پیش آید این آیه مجددا به همان شیوه پیاده می شود. همان طور که هم اکنون در مناطق کوهستانی مراکش که شرایطی مشابه با روزگار جاهلیت از نظر جغرافیا، طبیعت زندگی و دارایی ها (زمین، محصولات کشاورزی، دام و ...) وجود دارد، همچنان به این آیه عمل می شود.
دراینجا بحث اجتهاد مطرح می شود و می توان گفت چنین موضوعاتی بیشتر مربوط به اجتهادند و جزو اصول اولیه لایتغیر الهی نیستند که در تمامی ادوار و عصور غیر قابل دگرگونی اند.
امیدوارم این مبحث توانسته باشد اندکی در شفاف سازی مربوط به آیات مترقیانه قرآن کریم سهیم باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر